یکی از مجموعه عمارات و کاخهای سلطنتی باشکوهی که در حاشیه زایندهرود واقع شده بود، عمارت نمکدان است. این عمارت به شکل دایره پشت عمارت آینه خانه و به اندازه چند ذرع بلندتر از عمارت مذکور قرار داشته و سالن آن بلند و به شکل مستطیل و به صورت سه طبقه بوده است. زیر ساختمان آن قریب به دو سه هزار ذرع مساحت وجود داشته و اطراف فضای وسط چون مسقف بوده جزو عمارت محسوب می شده است. در داخل عمارت، و در بیرون بالاخانه ها سالن ها قرار داشته است .
منظره آن از سمت شمال رو به رودخانه زاینده رود و از سمت جنوب به کوه صفه و باغهای مشرف به آن و از سمت شرق و غرب به باغ سعادت آباد و غیره مشرف بوده است. این عمارت زیبا و برجای مانده از دوران صفویه همچون سایر ابنیههای تاریخی متعلق به این دوران از دشمنی و خودخواهیهای بیمورد و متعصبانه شاهزاده مسعود میرزا ملقب به ظل السلطان فرزند ناصرالدین شاه و حاکم اصفهان، در امان نماند و سرنوشتی تلخ و غمناک را نظاره نمود، این عمارت باشکوه در سال 1306 قمری به فرمان ظل السلطان توسط میرزا رضاخان، منشی ظل السلطان خراب گشت تا برگ سیاه و ننگین دیگری در تاریخ حیات و حکومت این شاهزاده متعصب و کینه توز قاجار رقم خورد، چون او نمیتوانست جلوههای شکوه و عظمت صفویان را که مبین قدرت و عظمت کم نظیر صفویان بود و از طرفی باعث شده بود، مردم اصفهان با دیدن آنها و تداعی دوران صفویه و قیاس آن با دوران قاجار، به ویژه حاکمیت شخص وی مقبولیت قاجارها را مورد سؤال قرار دهند. و با این اقدام بر این مدعا صحه گذاشت که چه دشمنی متعصبانه و لجوجانهای با حاکمیت صفوی داشته و به جای الگوگیری از آنها به نابودی مظاهر بر جا مانده از آنها پرداخته است. به دلیل این عمل ازسوی میرزا رضاخان میرزا حبیب اله خان مشیر الملک انصاری به نبرد با وی پرداخته و او را از اصفهان راند.
یکی از علل اقدام به ویرانی آن پنجاه عمارت صفویه خصوصاً آینه خانه، شاید آن بود که جاسوسان ظل السلطان دردستگاه ولیعهدی مظفرالدین شاه و بعد در دوران سلطنتش به او خبرهایی از چراغها و جشن کنار زایندهرود و کشتی رانی، آتش بازیهای درخشان و ایجاد دریاچه در رودخانه زایندهرود با سد کردن آب رودخانه میان پل چوبی و پل خواجو، و خیمه افراشتن حکام و پیشکاران و روسای لشکری و کشوری در زمان حاکمیت ظل السطان و نیز شکوه و عظمت عمارتهای متعلق به دوران صفویه منجمله عمارت نمکدان میرساندند که همگی آنها حاکی از خوی سلطنت مآبانه ظل السلطان و علاقمندی به برخورداری از خصوصیات و ظواهر شاهانه بود تا حدی که به دلیل افراط مورد اعتراض ناصرالدین شاه نیز واقع شد.
ظل السلطان که از میزان علاقمندی شاه به این موارد به ویژه عمارتهای مذکور مطلع بود متوهم شد که مبادا شاه(ناصرالدین شاه) بخواهد هر سال به اصفهان بیاید و خواهان برگزاری چنان جشنی همانند آنچه او انجام داده بود، شود به همین جهت برای جلوگیری از این موضوع، دستور تخریب عمارتهای مذکور را به شکل تدریجی، پس از مرگ میرزا حبیب اله خان مشیر الملک انصاری که با تخریب این عمارات مخالف و مانع فروش باغهای دولتی بود، را داد. خریداران باغهای دولتی هم از خدا چنین آرزویی داشتند که آن عمارتها را به خاطر قیمت گزافش ریشه کن نموده، مصالحش را صرف خانههای شخصی نمایند. شکی نیست که آنان جزو گروه «قورچی باشیها» بوده اند، حال با این چنین طرز فکری میتوان به راحتی دریافت که عمارت نمکدان نیز تافتهای جدا بافته از سایر عمارتهای مذکور نبوده و آن نیز سرنوشتی مشابه هم چون عمارتهای دیگر را در انتظار داشته است که البته با توجه به رویدادهای آن زمان به ویژه با استناد به سخنان حاج شیخ نوراله اصفهانی در طی ملاقاتی که در سال 1321 ق با شخص شاه داشته و گفتگوی ایشان با آقای حاج میرزا حسن خان جابری انصاری شخص شاه صرفا به کیفیت و چگونگی جشن کنار رودخانه در زمان حاکمیت شخص ظل السلطان توجه داشته و پیرامون آن پرسش میکرده است، از میان بردن کل عمارت های نام برده شده توسط ظل السلطان تنها به دلیل توجه شاه به آنها و عدم مراجعه هر ساله شاه به اصفهان جهت رویت عمارتهای مذکور، دلیل منطقی و عقلانی به نظر نمیآید، بلکه صرفاً نوعی عذر بدتر از گناه تلقی میشود و همان خوی و خصلت مستبدانه و کینه توزانه ظلالسلطان نسبت به حاکمیت صفویه و محو نمودن جلوههای قدرت و عظمت ایشان را میتوان به عنوان دلیل منطقی و عقلانیتر جهت نابودی ابنیه مذکور دانست و طرز تفکری به مثابه آنچه در فوق عنوان گردید.
جای بسی تاسف است که در آن روزگار کمتر کسانی بودند که به تاسی از این مثل زیبای: گرگان را دوختن آموزید که دریدن خوی آنان است. افرادی مثل ظل السلطان را به نوآوری و ساختن با الگوگیری از گذشته، به جای خودخواهی و کج سلیقگی رهنمون سازند.